درد و دل |
||
چیزی نیست غیر از حرفای نگفته حرفایی که مثل بغض می ترکن و .....ازارم میده .منم تنها خسته...از همه چی بریدم..... همه خاطراتمو گذشته ها رو انداختم دور و گفتم :فراموش یه چیزی ته دلم گفت:یادمه |
||
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
|
|
||
|
دلم گرفته از آدم هایی که میگن دوستت دارم ، ولی معنیشو نمیدونن از آدم هایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو نیستن از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره 
بَعضے حرفــآ رو نمیشہ گُفـت ، بآید خـورد .. !
بعضی وقتا چیزی می نویسی، فقط برای یک نفر. اما دلت می گیرد وقتی یادت می افتد که هرکسی ممکن است بخواند،
جزآن یک نفر!
امروز ر ا به جای من سلام خیرات کن و با شنیدن نام کوچکم بگو: غایبه رفته دیگه نمیاد
نـشـَسـتـَمـــ
عمر زندگی کوتاست مثه شعله ی کبریت
تَنهـــآیۓ ×یَعنی یه وَقتهـــــآیۓ هَست میبیـــنی فَقط خودتۓ و خودِت! رَفیــــق دآری… هَمــــــــدرد نداری! حِمـــ×ـــــآیَت ندآری! تکیـــــــــه گـــآه نداری! هَمـــــه چــــــۓ داری… و هیـــــچۓ نَداری!
خدایــــــــــــا....! طاقـت ِ مـن را با طــاق ِ آسمانت اشتباه گرفته ای .... این پیمانـــه ، ســال هـاست کـه پــــُـر شــده ... دیروز و فردا هر دو نامردند ...! دیروز با خاطراتش و فردا با وعده هایش ... مرا فریب دادند تا نفهمم امروزم چگونه گذشت...
خدایا . . .
تنها چیزی که این روزها از تو می خواهم یک خواب طولانی ست ماه هاست نخوابیده ام سال هاست چشم انتظار آن لحظه ای ام که می گویند فقط یک بار در خانه ی هرکسی را به صدا درمی آورد! خـــــواب فقط خـــواب می خواهم به مدت همه ی سال هایی که چشمانم بیدار ماند شاید فرجی شود خـــدایــــــا, خــــواب.. همین
دلــــــــــــــم فـــــــــریــــــــــــــــــــــاد مـــــی خواهـــــــــــد خــــــــدایــــــــــــــــــا این بار را از شـــانـــه های بــی طاقــــتـــم بـــــــــــــــــــــــــردار خـــــســــــتــــــه ام خـــــــــــدایـــــــــــــــا تمــــــــــــــام کـــــــــن این امــــــتـــحان را تــــــمــــــــــامــــــــــــــش کــــــــــــن!
بین خودمان بماند.. به کسی نگو! این را فقط به تو می گویم! از دست دلم به ستوه آمده ام.. از این همه وفاداری اش! کلافه ام کرده.. سردرگمم کرده.. انگار چیزی می داند که من نمی دانم!! باورت می شود؟!! دلم می خواهد دور بیندازم این دل وفادار را! تا همت می کنم به از یاد بردنت دیوانه ام می کند به سلابه ام می کشد! تو که نمی دانی چها نمی کند با من این دل! تو که نمی دانی.. همه ی درد من همین است.. تو نمی دانی چه رنجی می کشم این روزها و هر روزها...
خیلی دلم می خواست بدانم دنبال چه می گشتی که با من به آن نمی رسیدی! خیلی دلم می خواست بدانم در دیگری چه می دیدی که در من ندیدی! خیلی دلم می خواست بدانم چرا سال ها پیش که نمی خواستم سفرم را با تو بیآغازم این فاصله را نمی دیدی! شبیه علامت سوال شده ام.. ؟؟؟؟ خیلی سوال مانده در سرم که تمام ثانیه هایم را به اجبار بیدار نگهم میدارد پر از سوال با یک دنیا بی اعتمادی به همه ی آدمک ها رها شده ام خـــدایـــــا کمی بیشتر مواظبم باش!
مي خواستم زندگي كنم ، راهم را بستند ستايش كردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گريستم ، گفتند بهانه است خنديدم ، گفتند ديوانه است دنيا را نگه داريد ، مي خواهم پياده شوم نظرات شما عزیزان:
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط тαηнα در 1:16 | ||